پنج اشتباه متداول که استارت‌آپ های تازه کار تبریز مرتکب می شوند

اکوسیستم استارت‌آپی شهر ما اکوسیستم جوانی است. استارت‌آپ‌ها و افراد بسیاری در میان ما هستند که هنوز در حال تجربه اولین روزهای استارت‌آپ نوبنیادشان هستند. از این رو هیچ بعید نیست که بارها و بارها دچار اشتباه شویم . هربار اشتباه، اتفاق تازه‌ای را به ما خواهد آموخت ولی در اغلب اوقات تجربه نکردن دوباره تجربه‌ها عاقلانه‌تر است. در اینجا پنج اشتباه متداول استارت‌آپ‌های تازه‌کاری  را می‌نویسم که در دو سال اخیر خود و دوستانم بارها مرتکبشان شده‌ایم.

۱- محصول من باید از هر جهت کامل باشد

در بسیاری موارد، با افرادی مواجه شده‌ام که در ارائه محصول نهایی وسواس بیش از حدی به خرج داده‌اند. نه اینکه وسواس و حساسیت چیز بدی باشد ولی می‌تواند برای یک کسب‌وکار نوپا مرگ‌بار شود. هیچ استارت‌آپی با یک محصول بدون نقص آغاز به کار نکرده است. مخصوصا در ایران! چابک باشید، سریع ایده‌ی خود را اجرایی کنید و بازخورد مشتری را بسنجید.

دو سال پیش ایده‌ی راه‌اندازی سیستم پیشنهاد محتوا (ماننده Outbrain) را با دوستانم مطرح کردم و بارها جلسات تحلیلی با تیم‌های مختلف برگزار کردیم و آنقدری سیستم را بزرگ و بزرگ‌تر کردیم تا به این نتیجه ‌رسیدیم که پیاده‌سازی آن نیازمند توانمندی پیچیده‌ای است، تا اینکه چند هفته پیش متوجه شدم چند استارت‌آپ مشابه در حالتی بسیار ابتدایی ایده را اجرایی کرده و پیش می‌برند. برای آن‌ها خوشحال شدم و برای خودم ناراحت به خاطر ایده‌آل گرایی بی‌جایی که فرصت را از من گرفت.

۲- من می‌توانم چندین کار را هم‌زمان انجام دهم

جالب است بدانید که یکی از قوانین مهم شتابدهنده‌ها این است که تیم استارت‌آپ هیچ کار دیگری جز تمرکز روی آن استارت‌‌آپ نداشته باشد. پس اگر تصور می‌کنید که بتوانید قبل از ظهرها در یک شرکت طراحی سایت کنید و بعد از ظهرها روی استارت آپ‌تان کار کنید زیاد نباید امیدوار باشید. برای من جالب بود در جلسات مصاحبه‌ای که با ۱۲ استارت‌آپ تبریز داشتیم، بیشترشان به استارت‌‌آپ خود بعنوان یک فعالیت فوق برنامه نگاه می‌کردند و کمتر کسی پیدا می‌شد که بگوید: من زندگی‌ام را صرف این کار کرده‌ام و تا موفق نشود دست بردارش نیستم! 

البته اشکالی ندارد اگر فعالیت‌هایی را برای زنده ماندن! پیش ببریم ولی می‌بایست تمام انرژی خود را روی یک هدف متمرکز کنیم وگرنه استارت‌آپ به یک مشغولیت تبدیل می‌شود تا یک کسب‌وکار.

ایده‌پردازی تنها شروع کار است و هر ایده‌ای که در این مرحله باقی بماند و اجرا نشود هیچ ارزشی ندارد

ایده‌پردازی تنها شروع کار است و هر ایده‌ای که در این مرحله باقی بماند و اجرا نشود هیچ ارزشی ندارد

۳-  ۱۰۰ میلیون تومان به من بدهید تا موفق شوم

تصور سوم غلط و مهلک در اینجاست که تصور می‌کنیم پول بزرگترین مشکل ماست. یک استارت‌آپ شبیه به یک ساندویچ فروشی نیست که هرقدر پول بیشتری برایش خرج شود موفق‌تر شود (حتی ساندویچ فروشی هم اینطور نیست! ولی موفقیتش محتمل‌تر است!) در بسیاری مواقع مشکل ما در عدم مطالعه و نداشتن خلاقیت است. برای همین است که خیلی از دوستان، به محض اینکه به یک پروتوتایپ اولیه می‌رسند، در به در دنبال سرمایه‌گذار می‌گردند تا تبلیغات گسترده‌ای را آغاز کنند و یک شبه ره چند ساله بروند.

دوستی داشتم که اصرار داشت، به سرمایه‌گذار نیاز دارد. وقتی پرسیدم چقدر پول می‌خواهی گفت: هرچه‌قدر بیشتر بهتر! هر قدر تبلیغات بیشتر باشد بازده بیشتر است! این تصور غلط را باید از ذهن پاک کنیم که مهم‌ترین نیاز ما پول است. ما بیشتر از هر چیزی به آموزش و تجربه نیاز داریم. 

افرادی که به دنبال پول‌های بزرگ برای موفقیت هستند اغلب همان کسانی‌اند که از لو رفتن ایده‌شان می‌ترسند و همیشه تصور می‌کنند کسی سایه‌به‌سایه در تعقیب آ‌ن‌هاست تا ایده‌شان را بدزدد. قطعا چنین طرز رفتاری با یک ایده‌ی استارت‌آپی امضای حکم مرگ آن است.

۴- “اگر” چنین چیزی بسازم، “حتما” همه از آن استقبال می‌کنند

نمی‌دانم چگونه به این اگرها پی‌می‌بریم. پیش رفتن بر اساس فرضیات و بدون دریافت بازخورد کاربران بیشتر شبیه به خودزنی است تا راه انداختن یک کسب‌وکار نوپا چرا که در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که: هنوز مردم شهر به اندازه استار‌ت‌آپ من شعور ندارند!

واقع بین باشیم و بازخورد واقعی ۱۰۰ مشتری اولمان را معیار تصمیم‌گیری قرار دهیم. بر پایه اثر دانینگ کروگر به تدریج و باگذر زمان و افزایش تخصص ماست که به واقعیت‌های موجود پی‌ می‌بریم وگرنه در همان ابتدا  همه‌مان می‌پنداریم که بهترین محصول را ساخته‌ایم و از بقیه بیشتر می‌دانیم.

اثر دانینگ کروگر

اثر دانینگ کروگر

۵- من باهوش‌ترین فرد اتاق هستم

باهوش‌ترین نفر در تیم بودن به معنای موفقیت نیست. ممکن است شما رهبری تیم را به عهده داشته باشید ولی بهتر است اعضای تیم شما از افراد باهوشی تشکیل شده باشد که هر روز ایده‌های جدیدی در ذهن شما جرقه بزند. هنر شما در مدیریت ایده‌های گوناگون در کنار یکدیگر است و نه باهوش‌ترین نفر تیم بودن.

 اتفاق بدتر این است که ما  به حرف‌های افراد بیرون از تیم هم با جان و دل گوش نمی‌سپاریم. اغلب ادای گوش کردن را درمی‌آوریم و ترجیح می‌دهیم کاری را که از نظر خودمان درست‌تر است انجام دهیم و همین است که ناگهان متوجه می‌شویم در حال چرخیدن دور سر خودمان هستیم.

تعداد بازدید : 852

سعید چوبانی

فارغ‌التحصیل رشته‌‌ی Data Science، متخصص NLP، وبلاگ‌نویس و برگزار کننده‌ی پیشین رویدادهای فناوری.

مطالب مرتبط

3 دیدگاه‌

  1. ابراهیم گفت:

    ممنونم از مطلب زیباتون
    من خودم جزو افرادی بودم که وسواس خیلی زیادی تو ارائه محصول داشتم و این باعث شد تا چندین بار بدون این که بتونم محصول رو ارائه بدم پروژه رو رها کنم ، و انقدر این اشتباه رو مرتکب شدم تا بالاخره یاد گرفتم که “تکامل امریست تدریجی”

  2. سعید گفت:

    عالی بود. ممنون

  3. امیر گفت:

    خیلی خوب بود. دامنه تون هم عالیه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *