درسهایی از استارتآپ میتآپ تبریز : شور و شوق کارآفرینی بچههای تبریز چه آیندهای پیدا میکند؟
در رویداد استارتآپ میتآپ تبریز من هم یکی از سخنرانان بودم. بااینکه از سخنرانی و ارائه بدم نمیآید ولی در طول تمام این سالها سعی کردم از رویدادها و برنامهها دور باشم و بیشتر از اینکه حرف بزنم، کاری کنم. مخصوصاً که کار رسانه بیبروبرگرد ربط پیدا میکند به حرف و حرف هم حرف میآورد و یک رسانهای اگر در این وادی حرافی بیفتد خیلی زود تمام میشود. یک آدم مگر چقدر حرف دارد؟ از یکجایی به بعد آدم اگر زیاد حرف بزند مدام خودش را تکرار میکند. منتها از همیشه این حس را داشتم که درجاهایی جز تهران، فرصتهای پرشماری وجود دارد و فرصتشناسی کمی وجود دارد. نه اینکه بچههای بااستعداد کم باشند که اتفاقاً در همین رویداد تبریز بهجرئت میگویم و بدون تعارف که بچههایی برای معرفی ایده و استارتآپ جرئت و جسارت روی سن آمدن را پیداکرده بودند که از خیلی از جاها مثل تهران بهتر بودند.
قصد ندارم مقایسه کنم تهران و شهرستان را و الآن به این نتیجه برسم که شهرستانها بهتر هستند یا بدتر. خود من جزو دستهای هستم که دوست دارم بهجای اینکه در تهران باشم در یکی از شهرهای شمالی خصوصاً در گیلان کار کنم، منتها هر بار که میخواهم این کار را بکنم چیزی درونم مانع میشود و هنوز با خودم کنار نیامدهام. تهران و شلوغی و آلودگی و بههمریختگیاش هم فرصت است و هم تهدید. افرادی مثل من به همین علت ترجیح میدهند کسبوکار کوچکشان را در غرب تهران و بهدوراز شلوغی ادارههای مرکز تهران بچرخانند. مثلاً من و همکارانم ترجیح دادهایم در جایی مثل شهرزیبا کار کنیم تا یک جای شلوغی مثل کریمخان. البته همین الآن هم کم نیستند بچههایی که در شهرستانها ایده و استارتآپشان را به جریان انداختهاند و موفق هم بودهاند. ولی بیایید بیرودربایستی دراینباره صحبت کنیم که چه تعداد از این بچهها در ادامه ترجیح میدهند از شهرستانها به تهران بیایند؟ تهران حقوق بیشتر است. تهران فرصتهایش هم بیشتر است و اتفاقاً یکی از چالشهای شهرستانها همین کوچک بودنشان است. در تهران کسی از کسی خبر ندارد و در شهرستان کوچکترین تحرکی زیر ذرهبین است. این ویژگی هم میتواند مثبت باشد و هم منفی.
در تمام مدتی که در تبریز بودم مدام با این سؤال مواجه گشتم که این شور و شوق کارآفرینی بچههای تبریز چه آیندهای پیدا میکند؟ چه زمانی به این نتیجه میرسند که تبریز برایشان کوچک است و راهی تهران میشوند؟ ببینید من اصلاً بااینکه فردی از هر جایی که هست بهجای دیگری برود مشکلی ندارد. در جایی مثل آمریکا هم فقط در محدوده سیلیکون ولی است که خیلی از استارتآپها و شرکتها میتوانند فعالیت کنند؛ یا مثلاً جایی مثل نیویورک. در آمریکای پهناور هم بسیاری از بچههایی که ایدهای دارند درنهایت بعد از مدتزمانی راهی یکی از شهرهای سیلیکون ولی میشوند. نهفقط در آمریکا بلکه در جهان هم همین روند وجود دارد. نمونهاش استارتآپ دو برادری که استرایپ را در ایرلند شروع کردند و بعد به سیلیکون ولی رفتند؛ یا در درون خود آمریکا فیسبوک؛ اما نکته اینجاست که علاوه بر قطبهای بزرگ جهانی و ملی، محلیها هم وجود دارند. در فضای فینتک اتفاقاً سیلیکون ولی شماره یک نیست و جاهای دیگری مثل لندن، آمستردام، استکهلم و حتی سیدنی پیشرو هستند.
نگرانی من از این است که این شور و شوق در بچههای شهرستانی پاسخ مناسب و محلی پیدا نکند. در چنین اوقاتی همیشه میگویند دولت بیاید حمایت کند. خوشبختانه جدیداً میگوییم دولت حمایت نکند! فقط کاری نکند و بگذارد اینها کارشان را بکنند. این موضوع مهمی است و به آن فکر کنیم.
راهی طولانی برای پایدار شدن اکوسیستم کارآفرینی در فضای استارتاپی شهرستانها وجود دارد.
در زمانی که هنوز تکلیف حاکمیت با استارتاپها خیلی روشن نیست و مثلا نمیتواند در مورد حوزه بزرگ فینتک مجوزهای لازم را با صراحت و شفافیت صادر کند، صحبت کردن از اکوسیستمهای محلی کمی سخت است.
حق با شماست. نگرانیهای به جایی دارد. هرچند عمیقا معتقدم باید حرکتی کرد. نمونهاش ۱۵ سال پیش بانکداری و پرداخت در ایران است که اصلا قابل مقایسه با امروز نیست. از آن زمان تا سالها فعالیتهای شرکتها قانونمند نبود و همه چیز به هم ریخته بود. اما به مرور همه چیز جای خودش را پیدا کرد.
خوشبختانه امروزه دیگر مثل ۱۵ سال پیش همه چیز به تهران ختم نمی شود/الان دیگر شهرها بی واسطه با هم مراوده دارند بی انکه فرشنده در تهران باشد یا خریدار دنبال فروشنده تهرانی باشد خصوصا در حوزه آی تی/امروز می توان استارت آپهایی در تبریز دید که مشتریانی از اصفهان و شیراز و تهران دارند یا استارت آپهایی در شیراز که مشتریانی از اصفهان و مشهد دارند و این یعنی شهرها دارای جایگاه می شوند/درست همانطور که در گذشته ای نه چندان دور وقتی حرف از فوتبال به میان می آمد نگاهها دنبال تیمهای پایتخت بود و جز بازی استقلال و پرسپولیس را نمی توانستید دارای اون شور و هیجان بالا ببینید ولی این تابو با آمدن تراکتور شکسته شد و با آمدن فولاد تثبیت شد که می توان تیم شهرستانی بود و قد علم کرد.
حق با شماست. این اتفاق خوبی است. این که همه چیز فقط به تهران ختم نشود. در آمریکا و حتی اروپا همه چیز یکجا متمرکز نشده است. سیستمهای گسترده نسبت به سیستمهای متمرکز موفقتر خواهد بود.