۵۰ نکته از بررسی داده محور ۱۹۵ استارتاپ میلیارد دلاری جهان
این روزها اینترنت پر شده از مطالب کلیشهای در مورد عوامل موفقیت و شکست استارتاپها! اگر شما فقط کمی اهل وبگردی و جستجو در اینترنت باشید، میتوانید انواع عادات روزمره، نصایح تکاندهنده و جملات قصار استیو جابز، مارک زاکربرگ و بیل گیتس را بیابید که گاها حتی روح خودشان نیز از آنها خبر ندارد. اما خوب، واقعیت این است که دنیای امروزی بر پایه ارقام و اعداد میچرخد یا به قول فیثاغورسیان اعداد بر تمام جهان هستی حکومت میکنند.
حتی تجربه نیز نشان داده است که همهی ما نسبت به آمار و ارقام واکنش بهتری نشان می دهیم. ما میخواهیم در این مطلب نگاه متفاوتی به استارتاپهای بزرگ دنیا داشته باشیم. به همین خاطر این بار سعی کردیم تا جزئیات متفاوتی از استارتاپهای میلیارد دلاری را به شکل اعداد و ارقام نمایش دهیم تا شما ذهنیت بهتری را نسبت به استارتاپهای موفق دنیا پیدا کنید.
دادههایی که در ادامه، آنها را خواهید دید تلاش ۳۰۰ ساعتهی علی طهماسب، سخنران تداکس است. این دادهها مربوط به استارتاپهای میلیارد دلاری است و میتواند به بسیاری از سوالهای شما در مورد استارتاپهای بزرگ دنیا پاسخ دهد. اینکه استارتاپهای بزرگ امروزی در شروع فعالیت خود چگونه بودهاند؟ چه تعداد رقیب داشتهاند؟ آیا بنیانگذاران آنها هیچ تجربهای داشتهاند؟ آیا این بنیانگذاران به عنوان کارمند نیز کار کردهاند یا اینکه از اول بنیانگذار به دنیا آمدهاند؟ اصلا این استارتاپها از شتابدهنده استفاده کردهاند؟ و سوالهای زیادی شبیه به اینها وجود دارد که برای اهالی استارتاپها میتواند جالب باشد. با اینکه در سالهای اخیر مقالات و مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفته است، اما هیچ کدام از آنها، به آن صورت نتوانستند اطلاعات مفیدی را به مخاطبانشان ارائه دهند.
بیشترین اطلاعاتی که تا به امروز در مورد استارتاپهای موفق دنیا ارائه شده است، محدود به نام شرکت، نام بنیانگذاران یا نهایتا ارزش این شرکتها میباشد و متاسفانه جزئیات دقیقتری از آنها موجود نیست. دادههای زیر به صورت دستی با مراجعه به پروفایل لینکدین بنیانگذاران، مطالعهی مصاحبهها، ارسال ایمیل به بنیانگذاران و از سایتهای crunchbase و pitchbook جمعآوری شدهاند. این دادهها مربوط به ۱۹۵ استارتاپ در آمریکا میباشد که از سال ۲۰۰۵ کار خود را شروع کردهاند و توانستهاند ارزش خود را به یک میلیارد دلار برسانند. البته بهتر است به این نکته نیز اشاره کنم که این مطالعه تنها مربوط به استارتاپهای بخش نرمافزاری و تکنولوژی نمیباشد و تمامی استارتاپهای بیوتکنولوژی، فضا، سختافزاری، امور مالی، بهداشتی دارویی، انرژی و غیره را شامل میشود. البته شرکتهای هلدینگ، سرمایهگذاری، مشاوره و پالایشگاههای نفت و گاز در این مطالعه جای داده نشدهاند.
اگر شما نیز علاقهمند هستید تا بدانید که بنیانگذارن دیروز، چگونه شرکتهای میلیارد دلاری امروز را ایجاد کردهاند، نمودارهای زیر میتوانند به شما کمک زیادی کنند. این نمودارها به خوبی رابطه بین بنیانگذارن و ایجاد شرکتهای میلیارد دلاری را نشان میدهند.
تعریف CxO در نمودارها: CxO بعد از بنیانگذار، عالیترین رتبه را در شرکت دارد که این فرد در شرکتهای تکنولوژی CTO یا مدیر ارشد فنی نامیده میشود. همینطور از این شخص در شرکتهای زیستفناوری و بهداشتی دارویی نیز با نام سرپرست علمی یا CSO یاد میشود.
۱) بیشتر استارتاپهای موفق، دو یا سه همبنیانگذار دارند
همانطور که در نمودار نیز مشاهده میکنید تعداد ایدهآل همبنیانگذار ۲ یا ۳ میباشد. همینطور حدود ۲۰% استارتاپهای میلیارد دلاری فقط یک بنیانگذار داشتهاند که میتواند نکتهی جالبی باشد.
۲) بیش از نیمی از بنیانگذاران بالای ۳۵ سال دارند
آمار نشان میدهد که اکثر بنیانگذاران هنگام شروع استارتاپ ۲۴ تا ۳۶ ساله بودهاند.
۳) مدیران ارشد فنی و سرپرستهای علمی بازه سنی متفاوتی دارند
این نمودار دارای دو قله متفاوت است. بازه ۲۸ تا ۳۲ سال مربوط به شرکتهای تکنولوژی و بازه ۶۰ تا ۶۴ مربوط به شرکتهای زیست فناوری و بهداشتی دارویی است. به این معنی که مدیران ارشد فنی معمولا ۲۸ تا ۳۲ ساله بودهاند. این در حالی است که سرپرستهای علمی ۶۰ تا ۶۴ سال داشتهاند که نسبت به مدیران ارشد فنی بسیار متفاوت است.
۴) بنیانگذاران سرویسهای SaaS و Enterprise جوان، بنیانگذاران شرکتهای بهداشتی دارویی مسن، بنیانگذاران B2B در هر طیف سنی حضور دارند
همانطور که اشاره کردیم، بنیانگذران جوان بیشتر به تاسیس شرکتهای SaaS و Enterprise مایل هستند ولی بنیانگذارن مسنتر بیشتر به حوزههای بهداشت و درمان، زیست فناوری، داروسازی یا انرژی علاقهمند میباشند. همینطور به نظر میرسد که بنیانگذارن استارتاپهای تولیدکننده محصولات مصرفی(Consumer) در هر طیف سنی حضور دارند.
۵) ۵۰% بنیانگذارن دارای تجربهی کاری بیش از ۱۰ سال هستند
در مورد شرکتهای تکنولوژی این تجربه کاری حدود ۱۰ سال و برای شرکتهای بهداشتی دارویی، این تجربه کاری حدود ۲۸ سال میباشد.
۶) اکثر بنیانگذاران و حتی مدیران ارشد فنی هیچ تجربه کاری مرتبط با حوزه کاری فعلیشان را ندارند
برخلاف باور عمومی، اکثر بنیانگذارن هیچ تجربه کاری مرتبط با استارتاپشان را ندارند. همینطور طبق نمودار زیر، تجربه کاری مرتبط، برای مدیران ارشد فنی حتی از تجربه بنیانگذارن نیز کمتر میباشد.
با این حال این قضیه در مورد استارتاپهای حوزه بهداشت و زیستفناوری درست نیست و حدود ۸۰% بنیانگذاران یا مدیر عاملها دارای تجربه کاری مرتبط هستند.
۷) حدود ۶۰% بنیانگذارن استارتاپها، کارآفرینان تکراری هستند
با اینکه بیشتر ماها فکر میکنیم کارآفرینان کاربلد در همان بار اول موفق شدهاند اما در واقع بر اساس این دادهها، درصد بالایی از شرکتهای میلیاردری توسط کارآفرینان تکراری ایجاد شدهاند. یعنی کسانی که قبلا تجربهی استارتاپ داشتهاند.
۸) تمامی کارآفرینان تکراری حداقل دو استارتاپ را قبلا تاسیس و رهبری کردهاند
طبق چیزی که از آمارها بدست آمده است، بسیاری از بنیانگذاران در استارتاپ اول یا حتی استارتاپ دوم خود شکست خوردهاند. بسیاری از آنها به مدت ۲ الی ۳ سال استارتاپ خود را پیش بردهاند و در بیشتر موارد آنها را به سرانجام نرساندهاند. حتی برای برخی از استارتاپهایی با چند بنیانگذار، این مدت بیشتر از ۲۰ سال نیز بوده است.
۹) تقریبا ۷۰% کارآفرینان تکراری قبلا یک شرکت موفق را تاسیس کردهاند
زمانی که صحبت از شرکت موفق میکنیم، شرکتی با خروجی بیش از ۵۰ میلیون دلار یا با درآمد سالانه ۱۰ میلیون دلار منظورمان است. طبق این دادهها یکی از بنیانگذاران یا حالا مدیر ارشد فنی یا سرپرست علمی تیم، قبلا حداقل یک تجربهی موفق در راهاندازی استارتاپ را داشته است.
۱۰) برخی از این بنیانگذاران بیش از یک تجربه موفق داشتهاند
برخی از بنیانگذارن استارتاپهای میلیارد دلاری نه تنها یک خروجی موفق، بلکه چندین استارتاپ موفق را قبل از این استارتاپ خود پیش بردهاند.
۱۱) بیشتر بنیانگذارن دارای مدرک تحصیلی لیسانس یا فوقلیسانس هستند
یکی از تصورات غلط و رایج در مورد شرکتهای میلیارد دلاری این است که بنیانگذاران آنها کار خود را با ترک تحصیلات دانشگاهی شروع کردهاند. مثلا نام استیو جابز را زیاد شنیدهایم که تنها یک ترم در دانشگاه تحصیل کرد. اما این آمار چیز دیگری را نشان میدهد. همانطور که مشاهده میکنید بیشتر بنیانگذاران دارای مدرک تحصیلی لیسانس و فوقلیسانس هستند. مدرک تحصیلی دکتری بیشتر مربوط به شرکتهای بهداشت دارویی میباشد.
۱۲) تقریبا نیمی از مدیران ارشد فنی در “مدارس فارغالتحصیلی” درس خواندهاند
“مدرسه فارغالتحصیلی” یک محیط آموزشی متفاوتی میباشد که به طور ویژه روی رشتههای تحصیلی تمرکز میکند و هدف آن توسعه دانش و مهارت دانشجویان برای یک حرفه خاص است. طبق این تحقیقات بیش از نیمی از مدیران ارشد فنی در مدارس فارغالتحصیلی و در رشتههای فنی تحصیل کردهاند.
۱۳) میزان موفقیت هر دو گروه بنیانگذاران با دانش فنی و بدون دانش فنی یکسان است
یکی از بحثهایی که همیشه مطرح بوده، این است که آیا افراد غیرفنی نیز میتوانند بنیانگذاران موفقی باشند یا نه! همانطور که حتما میدانید بیشتر بنیانگذارن مثل جف بزوس (بنیانگذار آمازون)، بیل گیتس، لری پیج و سرگی برین (بنیانگذاران گوگل) همگی افراد فنی بودند و این میتواند برای برخی افراد غیرفنی دلسرد کننده باشد. اما اگر نگاهی به نمودار زیر بیندازید متوجه خواهید شد که بنیانگذران با دانش فنی و بدون دانش فنی هر دو تقریبا در یک سطح قرار دارند و موفقیتشان به یک میزان میباشد.
همینطور این آمار نشان میدهد زمانی که بنیانگذار خودش فردی فنی باشد، مدیر ارشد فنی نیز سطح فنی بالاتری دارد، در حالی که بنیانگذاری بدون دانش فنی معمولا دارای مدیر ارشد فنی با سطح فنی پایینتری است.
۱۴) بیش از ۵۰% بنیانگذاران، قبلا در شرکتهای بزرگی کار کردهاند
آمار نشان میدهد که بنیانگذاران با تجربه کاری، بیشتر برای شرکتهای بزرگ کار کردهاند.
۱۵) گوگل، اوراکل و IBM بیشترین بنیانگذاران میلیارد دلاری را تربیت کردهاند
خط زرد در واقع تعداد بنیانگذاران و خط بنفش تعداد مدیران ارشد فنی را نشان میدهد. بیشترین خروجی فیس بوک و سیسکو مربوط به مدیران ارشد فنی و بیشترین خروجی McKinsey و مایکروسافت مربوط به بنیانگذاران است.
۱۶) فقط ۳۰% بنیانگذارن تجربه کار در استارتاپهای دیگر (نه استارتاپ خودشان) را دارند
اینکه فکر کنید کار کردن در یک استارتاپ روش خوبی برای یادگیری نحوه راهاندازی استارتاپ خودتان میباشد، درست نیست. زیرا آمار نشان میدهد که تنها ۳۰% بنیانگذارن این کار را انجام دادهاند.
۱۷) بیشترین تعداد بنیانگذاران از دانشگاههای استنفورد، هاروارد و MIT بودهاند
در این نمودار نیز خط زرد در واقع تعداد بنیانگذاران و خط بنفش مدیران ارشد فنی را نشان میدهد. همانطور که مشاهده میکنید بعد از دانشگاه استنفورد، دانشگاه هاروارد بیشتر تعداد بنیانگذار و دانشگاه MIT بیشترین تعداد مدیر ارشد فنی را داشتهاند اما بقیه دانشگاهها کمتر از ۵ بنیانگذار و مدیر ارشد فنی را به جامعه استارتاپی تحویل دادهاند.
۱۸) این مورد جنبه سرگرمی! دارد
نامهای John ،Rob و Dave بیشترین تکرار را در بین اسامی بنیانگذاران استارتاپهای میلیارد دلاری دارند. اسامی زیر فقط ۲۰% از نامهای بنیانگذاران را تشکیل میدهد و ۸۰% نامها تکراری نیستند. متاسفانه حضور زنان در بین استارتاپهای میلیارد دلاری بسیار کمرنگ است و امیدواریم که روزی زنان بیشتری را در بین این اسامی ببینیم.
۱۹) بیشترین موضوعات در رابطه با فناوریهای ابری، داده، موبایل و Market Place میباشد
اما با این حال نمیتوان گفت که این موضوعات برای سالهای آینده نیز در همین ردههای بالاتر خواهند ماند.
۲۰) شرکتهای نرمافزاری بیشترین تعداد را دارند
اکثر استارتاپهای میلیارد دلاری نرمافزاری هستند و شرکتهای تولیدکننده محصولات مصرفی(consumer)، تجاری، بهداشتی دارویی، مالی و انرژی در ردههای بعدی قرار دارند. مطابق چیزی که در نمودار زیر میبینید.
۲۱) تجارت الکترونیکی، شبکه، دیتابیس، سوشال، بیوتکنولوژی و اتوماسیون بزرگترین زیربخشها را تشکیل میدهند
۲۲) در حالی که شرکتهای نرمافزاری و فیک تک همچنان خصوصی هستند، شرکتهای بیوتکنولوژی با سرعت به سمت عمومی شدن پیش رفتهاند
آمار نشان میدهد که درصد کمی از شرکتهای بیوتکنولوژی خصوصی هستند این در حالی است که بیشتر شرکتهای نرمافزاری و فینتک کاملا خصوصی هستند. البته بهتر است دوباره اشاره کنیم که این آمار از بین استارتاپهای میلیارد دلاری که بعد از سال ۲۰۰۵ تاسیس شدهاند، بدست آمده است.
۲۳) لغات “Cancer”، “Ride-sharing”، “Lending” و “Autonomous Vehicles” کلمات کلیدی هستند
چارت زیر کلمات کلیدی را نشان میدهد که برای توصیف این شرکتها بارها تکرار شدهاند.
کسب و کار
۲۴) بحران سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۸ نتیجه معکوس روی استارتاپها داشته است.
بعد از ترکیدن حباب دات کام در سالهای ۲۰۰۰، تعداد شرکتهای میلیارد دلاری به تدریج افزایش پیدا کرد و در سال ۲۰۰۷ به اوج خود رسید اما بحران مالی در سال ۲۰۰۸ تعداد آنها را کاهش داد. همینطور سال ۲۰۱۷ نیز یک استثنا است و تعداد شرکتهای بیشتری به ارزش میلیارد دلار رسیدهاند چراکه طول سالهای گذشته را مشغول به فعالیت بودند و در بازه مشترکی به این ارزش دست یافتهاند.
۲۵) بیشتر شرکتها هیچ پیچیدگی مهندسی ندارند / تعداد قابل توجهی در عرصه فناوریهای عمیق هستند.
سطح فناوری و دستاوردهای علمی در شرکتها متفاوت است و میتوان شرکتهایی در انواع سطوح یافت. تعداد شرکتهایی که به یکپارچگی سیستمهای مختلف می پردازند بیشتر از بقیه است و با این حال به شکل قابل توجهی تعداد شرکتهایی که بر روی علوم و فناوریهای عمیق متمرکز هستند نیز زیاد است.
۲۶) تعداد شرکتهای B2B و B2C تقریبا یکسان هستند
همانطور که در نمودار نیز مشاهده میکنید تعداد شرکتهای B2B و B2C تقریبا یکسان است ولی تعداد بسیار کمی برای هر دو خدمات میدهند!
۲۷) ۳۰% استارتاپهای بزرگ نیاز به هزینههای طراحی زیر ساخت CapEx بالایی داشتند
برخلاف چیزی که در مورد استارتاپهای موفق دنیا گفته میشود، تنها ۴۰% آنها به سرمایهی کمی نیاز داشتند، بقیه استارتاپهای میلیارد دلاری برای طراحی زیرساختها و محصولات خود با سرمایهی بالایی شروع کردهاند.
28) سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ اوج شرکتهای B2B و ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ اوج شرکتهای B2C بودند
همانطور که در بالا نیز اشاره کردیم تعداد شرکتهایB2B و B2C تقریبا یکسان است. بیشتر شرکتهای بزرگ B2B از سالههای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بیشتر شرکتهای B2C از سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ کار خود را آغاز کردهاند.
۲۹) بیش از ۵۰% استارتاپها به هنگام شروع با شرکتهای متعددی رقابت کردهاند
طبق نموداری که مشاهده میکنید بنظر میرسد رقابت با شرکتهای بزرگ متعدد توانسته به موفقیت استارتاپهای میلیارد دلاری کمک زیادی بکند. در واقع استارتاپها توانستهاند از ناکارآمدی دیگر شرکتها استفاده کنند و بازار را در دست گیرند.
۳۰) فاکتورهای مهندسی و شبکه ایجاد شده مهمترین مزیتهای رقابتی هستند.
برای قابل دفاع بودن فقط فاکتورهای مهندسی کافی نیستند. عوامل دیگری مانند شبکهی ارتباطات نیز بسیار موثر است.
۳۱) محصول بسیار مهم است! بیشتر استارتاپها محصولی بسیار متفاوت نسبت به نمونههای موجود بازار ارائه داده بودند
چیزی که بیشتر استارتاپها را نسبت به رقبایشان متمایز کرده بود، محصولی در سطح بسیار بالا نسبت به نمونههای قبلی بود.
۳۲) در زمان تاسیس استارتاپهای میلیارد دلاری، بازار تقاضا بزرگ بود
در زمان تاسیس بیشتر استارتاپهای میلیارد دلاری بازار وسیع و بزرگ و میزان تقاضا بالا بود. در اکثر موارد دیگر نیازی نبود که آنها تقاضا را ایجاد کنند و بازار اشباع نشده بود.
۳۳) در ۶۵% موارد هدف آنها کسب سهمی از بازار موجود از دیگر شرکتها بود، نه ایجاد بازاری جدید!
۳۴) اظهارنظر در مورد زمانبندی استارتاپها سخت است!
سختترین سوالی که هنوز نمیتوان جواب قطعی به آن داد، زمانبندی استارتاپها است. بنظر میرسد زمانبندی یکی از دلایل اصلی شکست استارتاپها میباشد ولی نمیتوان به طور خاص آن را تعیین کرد. شما میتوانید در این زمانبندی اول یا آخر باشید ولی در عین حال نیز برنده باشید.
۳۵) یک نیاز واقعی را پاسخ دهید! البته گاهی میتوانید فقط یک ویتامین باشید.
همانطور که مشاهده میکنید استارتاپهایی که به یک نیاز واقعی پاسخ میدهند (قرصهای مسکن) بیش از ۶۰% استارتاپها هستند. ردهی دوم مربوط به شرکتهایی است که سرویسهای قبلی را بهتر کردهاند.
۳۶) بیشترین توجه استارتاپها به بهرهوری، صرفهجویی در هزینه و راحتی بوده است
مهمترین بخشی که استارتاپها در آن بیشترین موفقیت را داشته اند افزایش بهرهوری است. بهره وری را هر کاری تعریف میکنیم که به افراد و شرکتها کمک میکند سریعتر به هدفشان برسند. دومین دستهبندی نیز مربوط به استارتاپهایی است که قادر به کاهش هزینههای مشتریانشان بودهاند.
۳۷) کالیفرنیا بیشترین تعداد شرکتهای میلیارد دلاری را دارد، نیویورک و ماساچوست در ردههای بعدی قرار دارند
همینطور ایالاتی مانند فلوریدا، تگزاس، واشنگتن و یوتا نیز تعدادی زیادی شرکت میلیارد دلاری را در خود جای دادهاند.
جذب سرمایه
۳۸) تقریبا ۹۰% استارتاپهای میلیارد دلاری از هیچ شتابدهندهای استفاده نکردهاند
بقیه استارتاپها از شتابدهندههای Ycombinator، ۵۰۰ startups، masschallenge،youweb استفاده کردهاند که از بین آنها Ycombinator در ردهی اول میباشد. البته بهتر است به این نکته نیز اشاره کنیم که بیشتر شتابدهندهها در همین ۱۰ سال گذشته، کار خود را آغاز کردهاند و تا همین اواخر محدود به استارتاپهای نرمافزاری و تکنولوژی بودند.
۳۹) بیش از ۹۰% این شرکتها از VC یا همان سرمایهگذاری خطرپذیر تامین مالی شدهاند
بقیه استارتاپها نیز از هیچ منابع خارجی استفاده نکردهاند و به شکل بوت استرپ یا از پسانداز خودشان استارتاپ را در سالهای اولیه پیش بردهاند.
۴۰) شرکتهای فناوری در بیشترین حالت ۲۵۰ میلیون دلار و شرکتهای بهداشتی/دارویی ۴۰۰ میلیون دلار جذب سرمایه داشتهاند
۴۱) بیشترین تعداد شرکتهای میلیارد دلاری در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۲ سرمایههای بذری خود را جذب کردند.
۴۲) بیش از ۵۰% شرکتها بین ۱ تا ۲ میلیارد دلار ارزشگذاری شدهاند
نمودار زیر فقط شرکتهای میلیاردی خصوصی را نشان میدهد. شرکتهایی مثل StemCentrx ، Juno Therapeutics، Lyft، Kite Pharma، Pinterest، Juul،Snap، Stripe، WeWork، WhatsApp، Twitter، Square، Airbnb، Workday،Uber باارزشترین شرکتهایی هستند که در طول ۱۴ سال گذشته ایجاد شدهاند.
۴۳) صندوقهای خطرپذیر Tier 1 بهترین سرمایهگذاریها و بیشترین بازگشت سرمایه را داشتهاند.
این نمودار نشان می دهد که اگر اولین دور جذب سرمایه از صندوقهای نام آشنا باشد در موفقیت استارتاپ بسیار موثر است.
۴۴) بنیانگذاران قدیمی بهترین سرمایهگذاران استارتاپها میباشند
Elad Gil (بنیانگذار Color Genomics و Mixer Labs)، David Sacks (بنیانگذار پیپال و یامر)، Biz Stone(بنیانگذار توییتر)، Peter Thiel (بنیانگذار پیپال)، Alexis Ohanian(بنیانگذار Reddit)، Marc Benioff (بنیانگذار Salesforce) و بسیاری از بنیانگذاران دیگر عموما سرمایهگذاران موفقی نیز میباشند. با اینکه بعضی از این افراد به عنوان سرمایهگذار VC نیز فعالیت میکنند اما نمودار زیر مربوط به آنهایی است که بصورت شخصی سرمایهگذاری کردهاند و از طرف شرکت VC نبودهاند.
۴۵) سرمایهگذاری در مرحله اولیه سخت است
حتی بهترین شرکتهای VC نیز در ۱۴ سال گذشته روی کمتر از ۱۰ تا از این استارتاپهای میلیاردری سرمایهگذاری کردهاند. چند تا نکته در مورد نمودار این بخش:
خطا در این نمودارها ممکن است زیاد باشد زیرا بیشتر اطلاعاتی که بنیانگذاران در پروفایل و شبکههای اجتماعی و جاهای دیگر به اشتراک میگذارند، عموما واقعی نیستند و در مورد سرمایهگذاری نیز این موضوع صدق میکند.
بسیاری از شرکتهایی زیر در مراحل بعدی روی استارتاپها سرمایهگذاری کردهاند.
مهمتر از همه اینکه سرمایهگذاری در تعداد زیادی شرکت میلیارد دلاری لزوما به معنی سطح موفقیت بالاتر برای شرکت VC نیست.
شرکتهای میلیارد دلاری نیز میتوانند شکست بخورند. حدود ۷% شرکتهای میلیارد دلاری شکست خوردهاند یا اینکه ارزش آنها تا زیر یک میلیارد دلار سقوط است.
۴۶) این شرکتها در مرحلهی آخر روی استارتاپهای میلیارد دلاری سرمایهگذاری کردند
همانطور که میدانید معمولا در مرحلهی آخر، ریسک شکست استارتاپ کمتر میباشد. آمار نشان میدهد که شرکتهای سرمایهگذاری VC با منابع مالی بزرگ روی تعداد زیادی استارتاپ در مرحلهی آخر سرمایهگذاری کردهاند. نمودار زیر لیست این شرکتهای سرمایهگذاری را نشان میدهد. توجه داشته باشید که این اعداد از وبسایت و پروفایلهای عمومی برداشته شدهاند و ممکن است در آنها خطایی نیز وجود داشته باشد.
۴۷) بیش از ۴۰% استارتاپها به سرعت سرمایه خود را افزایش دادند
مطابق با آنچه در نمودارهای زیر مشاهده میکنید بیشتر استارتاپها در کمتر از ۶ ماه سرمایه بذری خود و در کمتر از ۱۸ ماه از زمان تاسیس سرمایه سری A خود را تامین کردهاند.
در بسیاری از موارد نیز فاصلهی بین راند اول و دوم سرمایهگذاری کمتر از ۱۲ ماه بوده است.
۴۸) این سرمایهگذاریها اعداد بسیار بزرگی بودند
همانطور که در نمودار زیر مشاهده میکنید سرمایهگذاری روی استارتاپها از ۲ میلیون دلار شروع شده و در راند سوم به ۳۴ میلیون دلار رسیده است. واقعا اعداد بزرگی هستند و این توانایی استارتاپها در جذب سرمایه را میتوان به خاطر بنیانگذاران ممتاز آنها و پشتیبان اصلی آنها در راند اول سرمایهگذاری دانست.
۴۹) برخی از این استارتاپها فقط در دو سال توانستند به یونیکورن استارتاپ تبدیل شوند
در بین این استارتاپها برخی از آنها فقط در طول کمتر از دو سال توانستند به یونیکورن تبدیل شوند. برخی از آنها نیز یک دهه طول کشید تا ارزش خود را به یک میلیارد دلار برسانند.
۵۰) سرمایهپذیری در مرحله بذری از ۰٫۵ میلیون دلار تا چندین میلیون دلار افزایش یافته است
در سالهای اخیر شاهد افزایش چشمگیر سرمایهپذیری در مرحله بذری بودهایم. نمودار زیر در مقیاس لگاریتمی است! با اینکه تعداد ۱۰ میلیون دلاری در سرمایهپذیری در فاز هسته در ابتدا زیاد بوده اما بنیانگذاران استارتاپهای بزرگ توانسته آن را تا مقدار زیادی افزایش دهند.
نتیجهگیری
ما در بالا تعدادی زیادی چارت و نمودار را بررسی کردیم. عنوانهای زیر مهمترین آنها بودند:
بنیانگذاران ممتاز دیروزی (با حداقل یک خروجی قبلی به ارزش بالای ۵۰ میلیون دلار یا با درآمدسالانه ۱۰ میلیون دلار) شرکتهای میلیارد دلاری امروزی را تاسیس کردهاند.
بیشتر بنیانگذارن تجربهی کاری مرتبط با استارتاپشان را نداشتهاند.
بیشتر استارتاپها هیچ تقاضای جدیدی در بازار ایجاد نکردند، بلکه به رقابت با دیگر شرکتها پرداختند.
رقابت به معنی خطر نابودی استارتاپها نیست و بیشتر شرکتهای بزرگ امروزی در زمان تاسیس با شرکتهای بزرگی رقابت کردهاند.
محصول بسیار مهم بوده و بیشتر استارتاپها محصولی متمایز از نمونههای موجود در بازار ارائه داده بودند.
منبع: Medium
بسیار عالی بود، ممنون